خدایا شکرت واسه سلامتی پسر گلم ائلشن....
داشتم دیوونه میشدم.
مامان مریم گفتش که ائلشن از صبح تکون نمیخوره!
وقتی ازش پرسیدم چی شده؟
گفتش که کلی کار تو خونه بود که انجامش دادم!
داشتم دیوونه میشدم.
عصر که شده بود با هم رفتیم که واسه مریم کفش بخریم
آخه این روزا اینقدر پاهاش بزرگ شده که هرکفشی میگیره فوری پاره میشه!
تو راه که بودیم مریم گفتش که خیلی درد داره و نگران.
نزدیک بیمارستان امام کرج بودیم
با عجله خودمون رو به بیمارستان رسوندیم
و رفتیم بخش مامایی
تا اینکه صدای قلب ائلشن رو شنیدم خیالم راحت شد.
انگاری دنیا رو بهم داده بودند
اونا نوشتن تا بریم سونو گرافی
رفتیم و خوشبختانه مشکلی نبود
و منم از فرصت استفاده کردم و از مانیتور سونوگرافی فیلم برداشتم!
سر و صورت قفسه سینه ائلشن رو میشد تشخیص داد
داشتم بال در می آوردم و خودمو تو لحظه به دنیا اومدنمش تجسم میکردم.
خدا رو شکر از اینکه ائلشن سالم بود.
دیشب به یه آقاهه حسودیم شد
آخه اون اومده بود تا همسرش رو بخوابونه بیمارستان واسه زایمان!
بچه اش هم دختر بود.الهی که اونم سالم به دنیا بیاد و بشه واسه پدر و مادرش یه فرشته مهربون
الان که دارم اینا رو مینویسم فیلم سونوگرافی ائلشن رو نگاه میکنم
و کلی ذوق میکنم واسه لحظه به آغوش کشیدنش!
و اینکه واسه اولین بار که تو بغلم بگیرمش چه عکس العملی میتونم داشته باشم؟
خدایا شکرت واسه سلامتی پسر گلم ائلشن....